![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا
پیکرت در قتلگاه افتاده بود و سر نداشت آن طرف بر نیزهای دیدم سرت پیکر نداشت بیبرادر بودی و مظلـوم، گـیر آوردنت گفتم ای قصابها آخر مگر خواهر نداشت؟! نیزه نیزه «حا و سین و یا و نونت» سرخ شد کاتبِ این آیه؛ از خون، جوهری بهتر نداشت خطبهای میخواند، از شأنِ تو روی سینهات آه، آیا سـرزمـینِ کـربـلا منـبـر نداشت؟ سر بـریـدن؛ آخـرِ کار حـرامـیها نبـود قاتلت بعد از سرت دست از تن تو بر نداشت هیچ کس را رد نکردی از درِ احسان خود پیکرت پیراهن و انگشتت انگشتر نداشت غارتم کـردند، اما چـادرم از سـر نرفت پس غلط گفتند، اینکه خواهرت معجر نداشت مثل من میگفت، آیا این حسینِ فاطمهست؟! مادرت میدید، جسمت را؛ ولی باور نداشت گوشۀ گـودال، ذکرِ «یا بُـنَیَّ» میگرفت هیچ کس جز من خبر از نوحۀ مادر نداشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع با برادر
کمی آرام برو کم شود این خون جگری بردهای دل زهمه کاش ز من جان ببری با تن پـرپـر اکـبـر چـه وداعـی کـردی بیعصا ماندهای ودست به روی کمری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
بیا در این شب آخر که بشـنوم سخنت سخن بگـوی بـرادر به شـمع انجـمنت ترک تـرک شده لـعـل لبت عـزیز دلـم خدا کند نخـورد سنگ بر لب و دهنت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تشریح حالات سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
شب آخر شده و حال همه عـرفانیست چقدر صورت اصحاب حسین نورانیست وقت هجران برادر شده با خواهر خود چقـدر حال و هـوای دلشان بـارانیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() خطبۀ سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا و جواب اصحاب
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد وقـت جـوابِ هـمسـفــران بـر امـام شـد پـاسـخدهـنـده اوّل آنـان «زُهـیـر» بـود كاندر حـضورِ سبـط نـبـی در قـیـام شد كای زادهٔ رسـول! « سَـمِـعْـنـا مَـقـالِـكَ» مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد دنـیا اگـر هـمـیـشگـی و مـرگ آخـرش ما عزممان همین و نه جز این قـیام شد وآنگه «بُـریر» دادِ سخـن داد آنچـنان ظاهـر، خـلـوصِ نـیّـت او از كـلام شـد مـنّـت بـه مـا نـهـاده خـدا بـا وجـود تـو ما را ز لطف، شهـد شهادت به جام شد فخر است قطعهقطعه شدن پیش روی تو طوبی بر آن بدن كه چنـیـنش ختام شد! پـس بـهـر دلنـوازیِ فـرزنـد فــاطــمـه گـاهِ سخـن ز «نـافـع» شـیـرینكـلام شد گـفـتـا كـنون كه گـشـته گـهِ امـتحـان ما بـا رهـبـریت، مـحـنـت مـا بـیدوام شـد مـا دوسـتـیـم بـا تــو و بـا دوسـتـان تـو دشمـن به آنكه دشـمنیات را مـرام شد ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِـصام» شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
عزیز فـاطـمه، ایکاش بیصدا نـشوی خدا کند که به صحرا، چو خاکها نشوی اگر سرت ز بـدن شد جدا ولی ایکاش خدا کند که به گـودی جـدا جـدا نـشوی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
امشب از این دشت و صحرا صوت قرآن میرسد حاجیان عشق فردا عید قـربان میرسد امشب از نـور خـدا لبـریـز شد آئـیـنهام مینشیند عصر فردا خصم روی سینهام امشب از یاران خود دارم سپاه مهر و ماه عصر فـردا میشوم تـنها مـیان قـتـلگاه امشبی پروانۀ شمع وجـودم زینب است عصر فردا پیکرم در زیر سم مرکب است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
امشب از غـصۀ تو خواب ندارد چشمم غیر خـونـاب جگـر، آب ندارد چـشـمم عـصر فـردا چه بـلایی، سـر تو میآیـد زودتـر از هـمـه کـس مـادر تـو میآیـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
این جهان غیر از سرای آزمایش نیست نیست شعر من تیغی برندهست و گزارش نیست نیست غیر تیر و تیغ و نیزه بر سر احـقاق حق زیر و رو کردم ولی راه گشایش نیست نیست مرجع تـقـلید من تنها حسین بن علیست هر که باشد کربلایی اهل خواهش نیست نیست دست رد بر سیـنۀ هرچه امـاننامه زنـم تشنۀ جام بلا دنـبال سازش نیست نیست بهترین الگوی من در زندگی یعنی حسین پس در این باره نیازی به پژوهش نیست نیست کـربلا باید کـفـن پـوشـید و از دنیا بُـرید عرصۀ کرب و بلا جای نمایش نیست نیست به قتال فاطـمیون بیجهت صف بستهاند شیعیان را واهمه از تیر و ترکش نیست نیست میشود روزی شهادت نامهام امضا شود؟ در مفاتیح دلم جز این نیایش نیست نیست ساقی کربـبلا یعنی ابـوالفـضل و جز او مستحق این همه مدح و ستایش نیست نیست تا کلیمیها به بزم روضه امشب دعوتند خوب و بد را هم نیازی به گزینش نیست نیست دسـت بـر دامـان آقـای کـریـم خـود زدم دست خـالی خـدمت بـاب الحـوائج آمـدم عاشـقان با گریۀ نـم نـم صدایش میکنند زائرانش در حرم هر دم صدایش میکنند مرد و زن پیر و جوان امشب دخیل محضرش با تـوجـه عـالـم و آدم صدایـش میکـنـند او طبیب درد بیدرمان خلق عـالم است دردمندان حضرت مرهم صدایش میکنند کاشف الکرب الحسین است و گرفتاران شهر در هجوم درد و رنج و غم صدایش میکنند دسته دسته سینه زنهایش به روضه آمدند نه فقط ما، ارمنیها هم صدایش میکنند ساقی بن ساقی است و در سقایت شهره است سلسبیل و کوثر و زمزم صدایش میکنند چون لباس رزم پوشد حـیدر کرببلاست اهل خیمه صاحب پرچم صدایش میکنند ساکـنـان آسـمـانها یک صـدا هـمـراه با حیدر و پیـغـمـبر اکـرم صدایش میکنند هم نفـس با فـاطـمه هم نـاله با اُمُّ البـنـین هاجر و آسـیه و مـریم صدایش میکـنند در نـبـود او خـواتـیـن حــرم آشـفـتـهانـد کودکان غـرق در ماتم صدایش میکـنند در میان خیمه زینب بر روی مرکب حسین رو به سوی علقمه با هم صدایش میکنند با اخـا ادرک اخـا کـربـبلا آتـش گـرفـت خیمه گویا پیـش چشم بچهها آتش گرفت چه غـریـبانه برادر را بـرادر جمع کرد پاره پاره پاره پاره پاره پـیکر جـمع کرد در نگاه سـرد نخـلستان به تنهایی حسین با دلی غـمدیـده و با دیـدۀ تـر جـمع کرد دستهایش یک طرف جسم شریفش یک طرف پیکرش را عاقبت در یک محل سر جمع کرد بازوی آزردهاش پهلوی نیزه خوردهاش هر دو را از منظر چشمان مادر جمع کرد پیـش چـشم بچههای چـشم بر راه عـمـو خیمۀ عباس را همراه خواهـر جمع کرد دست ناپاکی که سقا را به خاک و خون کشید در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد بی عمو کلی گره خورده ست در کار رباب مشک پاره پاره شد ای وای بیچاره رباب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
از ازل یافـت به نـزدت همه دلها آرام همچو مجنون که شود در بر لیلا آرام چـشم بر هم زدنی گـریه تـبـسم میشد روی زانــوی تــو دردانـۀ بــابــا آرام شب قدری که علی صحبت عاشورا کرد از حضورت شده قـدری دل مولا آرام دور، از چشم حرامی شب عاشورا بود با وجـود تـو دل خــیــمـۀ طـاهــا آرام به خدا حرف امان نامه روا، نیست که بود از وفــا داری تـو زیـنـب کـبـری آرام گر نداد اذن جهادت، دلش از دیـدارت میشود در دل این غربت صحرا آرام گرچه طوفانی غـم سیـنۀ سنگینت بود مشـک بر آب زدی شـد دل دریـا آرام دل میدان ز رجز خوانی دشمن غوغاست پا به میدان که زدی شد تب غوغا آرام وقت افـتادنت از اسب پـریشان بـودی ولـی آخـر شـدی از دیـدن زهــرا آرام
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیهالسلام
رفتی از خیـمه و پا تا به سـرم میسوزد دلِ زیـنب، دلِ زنهـای حـرم میسـوزد گفتم عباس! فقط مشکِ خودت را بردار بغض کردی و از این غم سپرم میسوزد بـا لـبِ تـشـنـه، لـبِ عـلـقـمـه رفـتـی امّـا جرعهای آب نخوردی! جگرم میسوزد نیزه بر مشک زدند آبرویت ریخت زمین گُـر گـرفـتی و تـنِ شعـلـهورم میسـوزد آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورت! سـر و پیـشـانیِ قـرص قـمـرم میسـوزد غرقِ خون «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت مینـشـیـنـم! بـدنِ مـحـتـضـرم میسـوزد بعـدِ تو شـعـله میافـتد به سـتـونِ خـیـمه چوبِ گـهـواره! لـباسِ پـسرم میسـوزد!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
تا عـمود خـیمهات افـتاد دشمن شیر شد بیکسیام را تماشا کرد و از من سیر شد جای امنی نیست خـیـمه بینگهـبانی تو ترس دشمن از حریم خیمه بیتأثیر شد آنقدر چـشم سکـینه ماند بر راهت ولی حیف که برگشتنت سقا به خیمه دیر شد راه خیمه باز شد بر غارت نامحـرمان بیپـنـاهی حـرم با داغ تو تـفـسـیـر شد شاهد حرف من اشک و روضههای زینب است ای عـلمدار حرم داغت به قـلبم تیر شد ای شجاعت دستبوس تو امیر عـلقـمه پرچـم «انّی اُحـامی» تو عـالم گیر شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بـیا که محـفـل ما بیتـو آسـمانی نیست اگر نظـر نکـنی اشک دیدگـانی نیست تو پـیـر گـریـۀ مـایی مـرا دعـائی کـن که بیدعای تو خیری در این جوانی نیست بهار بـودن من دیـدههای نـمـناک است به روضهها که ببارم دگر خزانی نیست چـقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست شباهـت من و تو این لـباس مِشکی شد وگرنه بهـر رسیدن به تو توانی نیست گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه هنوز غـرق گـناهـم غـمم نهانی نیست به دست های عـمویت بگـیر دست مرا که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست بـیـا به روضـۀ دسـتِ قَـلـم سـراسـیـمه بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست ز علقـمه که میآمد حسین شَک کردند صدا زدنـد که بـابـای ما کـمانی نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیهالسلام
پشت و پـناه خـیمه برایت دلم شکست از سوز بانگ أدرِک أخایت دلم شکست اینها جـمال حـیدریات را نظر زدند چندین هـزار تیر سویت بیخـبر زدند من ماندم و مصیبت و غم آن هم این همه با چـشـم خـیـس آمدهام سـوی عـلـقـمه رخـت سـیـاه بـر تـن افـلاک مـیکـنـم خـونابه از دو چـشم ترت پاک میکنم پیچیده در زمین و زمان عطر مُشک تو جانـم فـدای تـشـنگی و کـام خشک تو بر چـشمهای محـترمت بـوسه میزنم بر دست مانده بر علمت بوسه میزنم با نیـزههای شان جگـرت را گسستهاند با خـندههای شان کـمرم را شکـستهاند برخـیـز و التـمـاس مرا مسـتجاب کن حـداقـل نـظـاره بـه اشـک ربـاب کـن من ماندهام چگونه به سوی حرم روم اصلا بگو چگونه سوی دخترم روم؟! سقـای بـیمـثـال و قـریـنـه بـلـنـد شـو عـباس جان، به جان سکـیـنه بلـند شو منـظـومـهام بـدون قـمـر میشود نـرو بر سوی اهل خـیمه نظر میشود نرو اصـلا بـگـو چه کـار کـنم بـا قـبـیـلهام وقـتی که میروی تو کـفـیل عـقـیـلهام بایـد زنـان لـباس اسـارت به تن کـنند گـریـه برای غـارت گـودال من کـنـند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیهالسلام
چشمت شبیه بختم در خواب غم فزایی است واکن دو چشم تر را وقت گره گشایی است پلکی بزن دلـم را آزاد از این قـفـس کن مژگان چشمهایت مفـتاح دلگـشایی است یک عمر مُهر برلب چون غنچۀ خموشی گل بانگ ای برادر فریاد از این جدایی است هر زخم بر تن تو چشمی است غرق در خون هر تیر بر تن تو مژگـان در حنایی است دسـت بُــریـدهات را بـر دیـدهام کـشـیـدم بر چشم بیفروغم این دست توتیایی است هـر روزن زره را این تـیـرها شـمـردند بر قـامت بلـندت از نـیـزهها قـبایی است چیزی نمانده از تو غیر از غـبار سرخی از بار تیغ و نیزه جسمت در آسیایی است بـرخـیـز بـا نـگـاهـت آرام کـن حـرم را کشتی شکستگان را چشم تو ناخدایی است از دخـتـرم مـگـیری روزی شـانـهات را بعد از تو خار صحرا رزق برهنه پایی است بر شیـر خـوارهام نه کن بر رباب رحمی این خندههای دشمن سرشارِ بیحیای است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
او کیست؟ او را دوست و دشمن ستوده است دریا غزل در وصف چشمانش سروده است مهـتـاب مـیگـویـد نـخـواهـد رفـت بـالا هرکس جبین برخاک در گاهش نسوده است او کاشف الکرب است یعنی روی ماهش عمری غبار از روی آئـینه زدوده است جـای گـل از بـیـن مــزارش آب روئـیـد ازبس که چشمش سوگوار مشک بوده است باید که روی سـینه مـشکـش دفـن گردد مانند طفل از او حفافظت مینموده است میخـوانـد با گـریـه سـر سـاقـی سلامت اصلا نـمیدانـست که سهـمِ عـمود است حوریـهای فــریـاد زد عـبــاس بـرگــرد صحبت ز دست بسته و روی کبود است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
بـاد، مثـل خـبـرِ آب به صحـرا رفـته! مـاه میتـازد و دریـا به تـمـاشـا رفـته خـبرِ ماه که در سیـنۀ شب، تـیر کـشید پـرده افـتـاد: قـیـامـت به تـمـاشـا رفـته آنکه با هـلهلۀ تـیغ به جنگ آمده است به «علی » رفته چنان رودِ به دریا رفته! عـمـقِ بی آبیِ جـهـل آمده استـقـبـالـش کاسـههایِ سرِ قـوم است که بـالا رفته هر که پروردۀ زهراست، دراین عرصۀ سرخ سر به هـمراه نـیاورده به هر جا رفته زیرِ بازوی فلک را چه کسی میگیرد؟ تنِ نـورانـی خـورشـید به یـغـمـا رفته خبرِ ماه؛ که کم کم به دلِ خـیمه رسید عـطش از یـاد لب کـودکِ تـنهـا رفته!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
آمـدی تـا که بـفـهـمـیـم وفـا یـعـنی چه بذل خـون در قـدمِ خـون خدا یعنی چه هـمه از پـنـجـه سـقـای ادب دانـسـتـیـم مـعـنـی پـنـج تـن آل عـبـا یـعـنـی چـه رفت و برگشت تو از علقمه آموخت به ما معنی مَروه چه بوده است و صفا یعنی چه آمدی و به هـمه بعدِ عـلـی فـهـمـانـدی راز شـقّ القـمر و فـرق دو تا یعنی چه دست دادی که نیافتد به حرم، چشم کسی یاد دادی به دو عـالم که حـیا یعنی چه آب بـر آب فکـنـدی که بدانـند آن قـوم هست دریا چه کسی؟ آب بقا یعنی چه دم آخر که تو را یافت برادر، بیدست دیـد فـریـاد اخـا ادرک اَخـا یـعـنی چه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
از نـورِ مـاهـی عـلـقـمـه بـاغ ارم شـد ماهی که از داغش قد خورشید خم شد تا داسـتـان عـشـق را با خـون نـگـارد جسم غیورش غرق خون دستش قلم شد هـر چـنـد از دسـتـش عــلـم افـتـاد امـا در آسـمـانهـا تا ابـد نـامـش عـلـم شـد در خاک هـم دارد اثـر دست کریـمش حیرت مکن گر علـقـمه دارالکـرم شد تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب مثـل قـد زینب، عـمـود خـیـمه خـم شد میریخت آبِ مشک و از جان دست میشست از شـرم پـیـشـانـی دریـا غـرق نـم شد تعـداد تـیـرانـدازهـا کـم نیـست ایـنـجـا تـعـداد تـیـر اما پس از عـبـاس کـم شد تا رفت چـشـم نـافـذش در پـردۀ خـون دلــواپـس پـــرده نـشــیـنـان حــرم شـد در غـارتش از یکـدگر سبقت گرفـتـند این پـیـشـتازیها سـر مـشـتی درم شد مـیـر و عـلـمـدار حـرم دیـگـر نـیـامـد ای سـیـنـه زنها یا عـلـی گـاه دودم شـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت حضرت عباس علیهالسلام
محـضر آب دم از پـاکی دریـا نـزنـید محضر خاک دم از وسعت صحرا نزنید تا زمانی که نـدادید ضـرر پـای نگـار لافِ بـیهـودۀ عاشـق شدن اینجا نزنید آسـیابِ که شدن مسـئـلۀ حـساس است پس به سینه به جز از سنگ تولی نزنید درد معشوق چه بهتر که به درمان نرسد هرچه آمد سـرتان رو به مـداوا نزنید فقر خوب است که هم شانۀ عزت باشد مسـتـمـنـدیـد اگـر جـز در آقـا نـزنـیـد حرف تقوا و بصیرت به میان است اگر حرفی از چشم سیاه و قـد رعـنا نزنید گرچه خوب است رخش نقل منابر بشود حیفِ عباس که توصیف به ظاهر بشود علـم انـساب به کـار آمده ایـنـبار زیاد که بیوفـتد سر ما محـضر دلـدار زیـاد ذولفقار دو دم امروز سه دم خواهد شد بس که در خانۀ مولا شده کـرّار زیاد هرچه دارد پـسر از دامن مـادر دارد ارث بُردست از این فاطمه ایثار زیاد یک تـنه میرود و صد تنه برمیگردد معجـزه سر زده از او دم پیکـار زیاد نا امـیـدی در این خـانـه نـدارد مـعـنـا باز خواهد شد از این دل گرۀ کار زیاد بهر پابوسیاش امشب همه نوبت دارند رسد از تـیغ کجـش مـژدۀ دیـدار زیاد چشم صَفّـین هـمین که به نقـابش افتاد پانزده مرتبه "لا حول ولا" را سر داد مرد جنگ است ولی انس به خلوت دارد مثل شوقش به خطر شوق عبادت دارد نوری از آیـۀ تطهـیـر به او هم تـابـید به گـمـانـم که این آیـنه عـصمـت دارد محرم یا ولدی گـفـتن زهرا شده است جای شک نیست بگـوییم سیادت دارد مرگ بازیچه یک حملۀ مردانه اوست شیر آخر مگر از معرکه وحشت دارد؟! چـنـد گـامی هـمه جا دورتر از آقـا بود قد بلند است و ازین حال خجالت دارد شانه کعـبه به پـایش چـقدر بوسه زده تـا بـبـیـنـنـد هــمـه شــأن ولایـت دارد خطبهای خواند بگوید شرف کعبه ز چیست تا خدایی خـدا آبـروی کعـبه عـلی ست نخل ها درد سری شد ثـمرش را بزنند دو نفر از دو طرف بال و پرش را بزنند همه از چهار جهت روی سرش ریختهاند هـمه ایـنجا پی اینـنـد سرش را بزنـند مشک را داده به دندان که به خیمه برسد وقت آن است لب شعله ورش را بزنند آخر این میـر عـلـمدار غـروری دارد نکند ایـنکه غـرور جـگـرش را بزنند هدف از کشتن عباس حسین است حسین تا که اینجـور توان کـمـرش را بزنـند علم افـتاد و کـنـارش بـدنی هـم افـتـاد مثل آقا وسـط خـیـمه زنی هم افـتـاد..
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت عباس علیهالسلام
ای فــدایـی راه دیـن عــبــاس شـاهـد مـکـتب یـقـیـن عـبـاس تـو عــلــمــدار فـضـل الـلـهـی در سـپــاه مـجـاهـدیـن عـبـاس
: امتیاز
|